سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گذرگاه

اینجا کرج است آخر باغستان

چهارده ،پانرده سال پیش بود که آمدیم کرج.آمدیم و شدیم ساکن باغستان . آنهم آ خر های باغستان چسبیده به البرز کوه.هوا پاک بود. سکوت بود.بعضی وقت ها سحر های مه گرفته و البته صدای همیشگی پرندگان در صبح های دل انگیز کو هپایه.خیابان های خلوت با خانه هایی که اکثرشان به اصطلاح ویلایی بود.جمعیت به نسبت کم بودسکوت فضای مناسبی برای خود نمایی میافت. برای آدم هایی مثل ما که از شلوغی پایتخت کمی دور شده بودیم وضعیت جدید،جالب و تا حدی مرموز بود.راستش را بگویم همه اش هم خوبی و خوشی و زیبایی و به به و چه چه نبود. غروب که میشد صدای زوزه سگ ها بود که بعضی وقت ها تا دم صبح ادامه پیدا میکرد.مشکلاتی هم داشتیم که شاید مهمترینشان کمبود وسایل نقلیه عمومی بود.گاهی برای رفتن به مترو کرج که تا قبل از راه اندازی ایستگاه گلشهر تنها ایستگاه شهر بود. حتی تا یک ساعت باید منتظر اتوبوس میماندیم.

اما رفته رفته اوضاع تغییر کرد. روند پر شتاب توسعه شهر پیامد های خاص خود را به همراه آورد.حالا آن خانه های پانصد و هزار متری هر کدا م یکی دو خانوار را در خود جای داده بودند.تبدیل به آپارتمان هایی ده، بیست واحدی شده اند.

صبح از در آپارتمان بیرون می آیم . هنوز در را کامل نبسته ام که تاکسی بوق میزند. اتفاقی که غافلگیر کننده نیست.سوار میشوم و حرکت میکنیم.قبل از من دو نفر را سوار کرده. هنوز وارد خیابان اصلی نشده ایم که ترافیک شروع میشود.اینجا آخر باغستان است .مقابل گلستان نوزدهم.خیابان یکباره به انتها میرسد. اگر احیانا کسی بخواهد به خیابان ها وشهرک های های بالاتر برود باید وارد خیابا ن های فرعی شود. این پدیده تبدیل به معضل ظاهرا لاینحل چند سال اخیر باغستان شده است.

.......راننده بی مقدمه میگوید "الان که خوبه دم افطارا بیچارگی میکشیم.تو همین یه تیکه بیشتر از یه ربع معطل میشیم". دو سه تا ماشین جلوی ما هستند.یکی یکی وارد خیابان اصلی میشوند.نوبت به مامیرسد.دور میزنیم به سمت جنوب عرض بلوار در انتهای آن به خاطر وجود درختان و اهتمام شهرداری به حفظ آنها کم میشود. ماشین ها دو تا دو تا و بسختی کنار هم کرکت میکنند.سطح خیابان هم صاف نیست.بیست سی متر وضع به همین منوال است تا تقاطع باغستان غربی. تعدادی از ماشین ها می خواهند به سمت راست گردش کنند و به طرف باغستان غربی و بیمارستان البرز بروند. اما تداخل آنها با کسانی که به سمت میانجاده میروند باعث بوجود آمدن ترافیک میشود.درست در ابتدای تقاطع ،ایستگاه تاکسی های باغستان غربی و بیمارستان قرار دارد که تجمع آنها گاهی تا کنار جدول وسط بلوار هم کشیده میشود.که البته باعث انسداد خیابان میشود.یکی از مسافر ها میگوید" چند وقته اینجا اینطوریه. رسیدگی نمیکنند. رادیو کرج هم زنگ زدیم ولی نتیحه نداره". بعد از تقاطع راه باز شد. و سکوت حکمفرما بود تا به مقصد برسیم.

نزدیکی های غروب همانروز

هوا خیلی گرم است اتوبوس از سر بالایی بلوار باغستان بالا میرود. اتوبوس مدل بالاست. ار انهایی که نه پنجره دارد نه کولر درست و حسابی. البته آقای راننده چنین نظری ندارد . چون در جواب اعتراض مسافران به خاموش بودن کولر میگوید: "کولر روشنه. هوا خیلی گرمه جواب نمیده اگه دوس ندارین سوار نشین"اتوبوس به تقاطع بلوار موذن رسیده. بالاخره بعد از چند سال گره خوردن ترافیک چند ما هی میشه که مسئولین تدبیری برای حل معضل اندیشیده اند.حالا دیگر تفاطع مجهز به چراغ راهنمایی شده است.یکی از مشکلات بر طرف شده.اما آنطرف بار هم ترافیک پس زده. راننده میگوید مثل اینکه باز هم اینجا گیر کردیم. کنار دستی اش تایید میکند.روبه راننده میگوید در را بزن بروم نان بگیرم. همینطور که اتوبوس ریز ریز به جلو میرود مسافران هم یک به یک جلو می ایند و پیاده میشوند.کمی به ایستگاه سر باغستان غربی که بین گلستان های هفده و هجده قرار دارد مانده است. پیاده میشوم.خرید کوچکی دارم که باید انجام دهم. به زمان افطار نزدیک میشویم. ماشین ها هم دوبله سوبله پارک کرده اند که بروند خرید کنند. از مغازه که بیرون می آیم خیابان قفل شده. پیاده به سمت بالا حرکت میکنم همان اتوبوسی که سوارش بودم انتهای بلوار می خواهد دور بزند.ولی بخاطر توقف یک خودرو در طرف مقابل گیر کرده .نه راه پس دارد نه راه پیش!

یکی از کسبه چنین می گوید:

صاحب فروشگاه سوپر مارکت است.دل پردردی از این قصه دارد. خوش صحبت است و پر حرارت صحبت میکند. معتقد است که دور برگردا ن باغستان آخر دنیاست و بعد از آن دیگر جایی نیست.میگوید: "مسئولین دیگر اینجا را رها کرده اند و اصلا برنامه ای برای رفع این مشکل ندارند در حالی که خیلی از جاها هزینه های بی دلیل و گزاف صورت میگیرد". با دستش به سمت خیابان و ماشین ها اشاره میکند و میگو ید:"چند سال است که وضعیت اینجا همین جور است؟ بندگان خدا باید بی جهت وفت وانرژی واعصاب خود را در این راه بندان الکی از دست بدهند.موقع مالیات گرف
تن سر وقت میآیند". و...

تقاطع باغستان غربی

کارگران تازه از کار فارغ شده اند. از صبح داشتند بلوار را جدول گذاری میکردند.همان جایی که می شود سر باغستان غربی.البته گویا دلیلش را خودشان هم نمیدانند. زوج پا به سن گذاشته ای در حالی که کیسه خریدی در دست دارند از خیابان رد میشوند، بعد از سوال وجواب از کارگران میگویند تا حالا چند بار اینجا رو باز کرده اند و مدتی بعد دوباره مانع گذاشتن.حالا هم جدول میکنند.اگه برنامه ای ندارن چرا خرج تراشی میکنن؟

ظهر یک روز گرم تابستان است.به سمت خانه میروم .بنظرم میرسد که:کوتاهی یک شخص در حق خود برایش ضرر و زیان همراه خواهد داشت.همچنانکه کوتاهی یک مدیر ساختمان نابسامانی ای در محدوده ساختمان بدنبال دارد. در سطح کلان تر هم وضعیت به همین شکل است.لازم است که مسئولین محله وشهر با برنامه ریزی و پذیرش مسئولیت به معنی وافعی کلمه،در انجام وظایف خود تلاش کافی و وافی را بنمایند تا مبادا از قبل کم کاری و بی برنا مه گی آنان شهروندان به عناوین مختلف متضرر شوند.